شماره ٤٠٤: او با تو ترا از او خبر نيست

او با تو ترا از او خبر نيست
جز عين يکي يکي ديگر نيست
نقشي که خيال غير دارد
صاحب نظرش بر آن نظر نيست
چون صورت دوست معني ماست
بس معتبر است و مختصر نيست
در بحر گهر بود وليکن
چون در يتيم ما گهر نيست
در کوچه ما بيا و بنشين
زاين کوچه مرو که ره بدر نيست
ما خرقه خويش پاک شستيم
از هستي ما بر او اثر نيست
خير بشر است سيد ما
گويند بشر ولي بشر نيست