شماره ٣٧٣: همچو اين محبوب ما صاحب جمالي هست نيست

همچو اين محبوب ما صاحب جمالي هست نيست
خوشتر از نقش خيال او خيالي هست نيست
در لب اوچشمه آب حياتي نيست هست
اين چنين سرچشمه آب زلالي هست نيست
مجلس عشق است و ما سرمست با ساقي حريف
عاقل مخمور را اينجا مجالي هست نيست
خدمت سلطان ما دارد جمالي بر کمال
با جمال حضرتش کس را کمالي هست نيست
روح اعظم صورت و معني او ام الکتاب
آفتاب دولت او را زوالي هست نيست
هستي ما را وجود از جود آن يک نيست هست
در دو عالم غير از اين ما را مآلي هست نيست
سيد رندانم و سرمست در کوي مغان
زاهدان را اين چنين ذوقي و حالي هست نيست