شماره ٣٥٩: همه را از همه بجو اي دوست

همه را از همه بجو اي دوست
هرکه بيني خوشي بگو اي دوست
يار واغيار را اگر يابي
از همه بوي او ببو اي دوست
آينه پاک دار و خوش بنگر
جان وجانانه روبرو اي دوست
غسل کن از جنابت هستي
که چنين است شست و شو اي دوست
هرچه در کائنات مي بيني
همچو ما يک بيک ببو اي دوست
نزد ما موج و بحر هر دو يکي است
از همه عين ما بجو اي دوست
خم و خمخانه را بدست آور
چه کني جام يا سبو اي دوست
هرچه از دوست مي رسد ما را
بد نباشد بود نکو اي دوست
نعمت الله نور چشم من است
ديده ام نور او به او اي دوست