شماره ٣٥٥: هرکه اوبا ما در اين دريا نشست

هرکه اوبا ما در اين دريا نشست
آبروئي يافت خوش با ما نشست
بر در ميخانه مست افتاده ايم
هرکه آمد پيش ما آنجا نشست
از سر هردو جهان برخاست دل
بر در يکتاي بي همتا نشست
در خرابات مغان مست وخراب
خوش بود با شاهد رعنا نشست
بزم رندان جنت المأوا بود
جاودان خواهيم درمأوا نشست
در سر هرکس که سودائي فتاد
کي تواند يک زمان از پا نشست
نعمت الله در همه عالم يکي است
بر سرير سلطنت تنها نشست