شماره ٣٠٧: در آينه عالم تمثال جمال اوست

در آينه عالم تمثال جمال اوست
جمله به کمالش بين کانها ز کمال اوست
در صورت و در معني چندانکه نظر کردم
حسني که به ما بنمود نقشي ز خيال اوست
بزمي است ملوکانه درخلوت ميخانه
مخمور کجا گنجد اينجا چه مجال اوست
حکمي به نشان آل از حضرت او دايم
هر حرف که مي خوانيم توقيع مثال اوست
زاهد هوس ار دارد با جنت و با حوران
ما را همه از عالم مقصود وصال اوست
در مجلس ما بنشين تا ذوق خوشي يابي
زيرا مي جام ما از آب زلال اوست
اين گفته مستانه از سيد ما بشنو
قولي و چه خوش قولي اين سحر حلال اوست