شماره ٢٩٠: عشق جانان من غذاي من است

عشق جانان من غذاي من است
اين چنين خوش غذا براي من است
هرکسي را غذا بود چيزي
نعمت الله من غذاي من است
با تو گويم غذاي من چه بود
اين غذا ديدن خداي من است
عقل بيگانه شد ز ما و برفت
شاه عشق آمد آشناي من است
گر کسي در هواي جنت هست
جنت و حور در هواي من است
دنيي و آخرت بود دو سرا
دو سراي چنين نه جاي من است
وصل و هجران که عاشقان گويند
از فناي من و بقاي من است
نور من عالمي منور کرد
اين همه روشن از ضياي من است
من دعاگوي نعمت اللهم
اين چنين خوش دعا دعاي من است