هرکه حلقه بگوش مردان است
نزد مردان مرد مرد آن است
عاشقانه به جان ودل دايم
در طريقت رفيق ياران است
هرچه بينم به عشق حضرت او
جان فدايش کنم که جانان است
سنبل زلف يار داد به باد
کار جمعي از آن پريشان است
همچو جان در کنار خود گيرم
گرچه او پادشاه کرمان است
اين چنين پادشه که مي شنوي
در همه کائنات سلطان است
نعمت الله که رند سرمست است
بنده خاص شاه مردان است