شماره ٢٥٤: درگوشه ميخانه کسي راکه مقام است

درگوشه ميخانه کسي راکه مقام است
ناقص نتوان گفت که اومرد تمام است
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستيم
خود خوشتر از اين دولت جاويد کدام است
با ساقي رندان خرابات حريفيم
دايم بود آن ساقي و اين عيش مدام است
بي نام ونشان شو که در اين کوي خرابات
بي نام ونشان هرکه بود نيک به نام است
مي نوش مي عشق که پاکست وحلال است
اين مي نه شرابيست که در شرع حرام است
خوش جام حبابي که پر از آب حيات است
مائيم چنين همدم وپيوسته به کام است
سلطان جهان بنده سيد شده ازجان
او بنده آن خواجه که در عشق غلام است