شماره ٢٥٣: گر ترا عزم عالم قدم است

گر ترا عزم عالم قدم است
سرفدا کردن اولين قدم است
درد مي نوش و درد دل مي کش
زانکه اين درد و آن دوا به هم است
مي خمخانه را کراني نيست
رند سرمست باده نوش کم است
جرعه اي از مي محبت او
خوشتر از صدهزار جام جم است
گر حضوري و خلوتي خواهي
بهترين مقامها عدم است
لطف او کي جفا کند باما
او وفا مي کند همه کرم است
مي به شادي نعمت الله نوش
غم مخمور خوش بزي چه جاي غم است