شماره ٢٣٠: همه عالم تن است و جان عشق است

همه عالم تن است و جان عشق است
جان و جانان عاشقان عشق است
عشق هم صورت است و هم معني
آشکارا و هم نهان عشق است
در ميان آي و در کنارش گير
خوش کناري که در ميان عشق است
عشق و معشوق و عاشق خويشيم
هرچه هستيم اين زمان عشق است
عمر جاويد خوش بود با عشق
غرض از عمر جاودان عشق است
عاشقانه درآ در اين مجلس
گر ترا عشق آنچنان عشق است
نعمت الله چو نور پيدا شد
نظري کن ببين که آن عشق است