شماره ٢٢٦: بي نوائي نواي درويش است

بي نوائي نواي درويش است
درد دردش دواي درويش است
چشم درويش هرچه مي نگرد
جام گيتي نماي درويش است
نيست بيگانه از خدا به خدا
هرکه او آشناي درويش است
هرکه داند کمال درويشان
سراو خاک پاي درويش است
گرچه درويش را گدا گويند
خدمت شه گداي درويش است
آن طريقي که نيست پايانش
ره بي منتهاي درويش است
نعمت الله با چنين همت
روز و شب در هواي درويش است