شماره ٢١٢: عشق مست است و عقل مخمور است

عشق مست است و عقل مخمور است
عاقل از ذوق عاشقان دور است
عالم از نور او منور شد
هر چه آيد به چشم ما نور است
آينه روشن است مي بينيم
درنظر ناظر است و منظور است
رند مستي که ذوق ما دارد
خوشتر از زاهدي که مخمور است
احولي گريکي دور مي بيند
هيچ عيبش مکن که معذور است
آفتابي است بر همه تابان
تو گمان مي بري که مستور است
جام گيتي نماست سيد ما
در همه کائنات مشهور است