شماره ٢٠٦: اي عاشقان اي عاشقان ما را بياني ديگر است

اي عاشقان اي عاشقان ما را بياني ديگر است
اي عارفان اي عارفان ما را نشاني ديگر است
اي بلبلان اي بلبلان ما را نوا خوشتر بود
زيرا که اين گلزار ما از بوستاني ديگر است
اي خسرو شيرين سخن اي يوسف گل پيرهن
وي طوطي شکرشکن ما را زباني ديگر است
ياري که اندر کار دل جان داد در بازار دل
همچون دل صاحب دلان زنده به جاني ديگر است
تا عين عشقش ديده ام مهرش بجان ورزيده ام
در آشکارا ونهان ما را عياني ديگر است
خورشيد جمشيد فلک بر آسمان چارم است
مهر منير عاشقان بر آسماني ديگر است
اقليم دل شد ملک جان شهر تن آمد اين جهان
کون و مکان عاشقان در لامکاني ديگر است
رند ودر ميخانه ها، صوفي و کنج صومعه
ما را سرير سلطنت بر آستاني ديگر است
سيد مرا جانان بود هم درد و هم درمان بود
جانم فداي جان او کاو از جهاني ديگر است