شماره ٢٠٤: چشم مستش مي فروشي ديگر است

چشم مستش مي فروشي ديگر است
نوش لعلش باده نوشي ديگر است
آتش عشقش دل ما را بسوخت
داغ او بر دل دروشي ديگر است
ناله دلسوز ما بشنو دمي
کاين دم ما را خروشي ديگر است
عاشق و مستيم ولايعقل ولي
جان ما را فهم و هوشي ديگر است
دوش ما و او به هم دوشي زديم
امشبم اميد دوشي ديگر است
هرکه او تجريد گردد پيش او
در طريقت خرقه پوشي ديگر است
خم مي در جوش و ما مست وخراب
سيدم در ذوق و جوشي ديگر است