شماره ١٩٠: ما غرقه آبيم و چنين تشنه عجيب است

ما غرقه آبيم و چنين تشنه عجيب است
در خانه خويشيم و غريبيم، غريب است
در عين وصاليم و گرفتار فراقيم
ما دور ز ياريم ولي يار قريب است
درمانده درديم ولي خرم وشاديم
ما را چه غم از درد چو محبوب طبيب است
در ديده مجنون همه جا صورت ليليست
در چشم محبان همه معني حبيب است
اي عقل تو مخموري و من عاشق سرمست
غوغا مکن اي خواجه که اين هردو نصيب است
لاهوت توچون موسي وناسوت تو تابوت
معني توچون عيسي و صورت چو صليب است
مائيم که معشوق خود وعاشق خويشيم
هم سيد و هم بنده نظر کن چه عجيب است