شماره ١٥٧: موج بحريم وعين ما درياست

موج بحريم وعين ما درياست
بحريي داند اين که او از ماست
جام و مي ساقيم بهم آميخت
مجلس عاشقانه اي آراست
صورت ومعنيي بهم پيوست
عالمي ازميانه خوش برخاست
سخن ما زر است و مرواريد
هرکه در گوش مي کند زيباست
چشم ما روي او به او بيند
ديده ما به نور او بيناست
دو جهان آن اوست وين عجب است
که خداوند از اين وآن يکتاست
جام گيتي نما بدست آور
که در او نعمت اللهم پيداست