شماره ١٥٠: منزل جان جهان بر در جانانه ماست

منزل جان جهان بر در جانانه ماست
مسکن اهل دلان گوشه ميخانه ماست
خلوتي بر در ميخانه گرفتيم ولي
حرم قدس يکي گوشه کاشانه ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
نور شمع فلک از پرتو پروانه ماست
ديده اي لؤلؤ لالا که ز دريا آرند
حاصل اشک جگر گوشه در دانه ماست
تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زانکه گنجش ز ازل در دل ويرانه ماست
ساقيا ساغر و پيمانه مي سوي من آر
که مراد دوجهان يک لب پيمانه ماست
آنچه سيد به دل و ديده جان مي طلبد
روز و شب هم نفس و همدم و هم خانه ماست