شماره ١٢٨: مطرب عشاق ساز ما نواخت

مطرب عشاق ساز ما نواخت
ساقي سرمست ما ما را نواخت
صاف درمان است درد درد دل
درد دردش جان بودردا نواخت
از بلايش کار ما بالا گرفت
اين بلا ما را از آن بالا نواخت
گنج اسما بر سر عالم فشاند
از کرم او جمله اشيا نواخت
عالمي از ذوق ما آسوده اند
خاطر ياران ما را تا نواخت
کرد ميخانه سبيل عاشقان
بي نوايان را چنين خوش وانواخت
نعمت الله را به لطف خويشتن
حضرت يکتاي بي همتا نواخت