شماره ١٢٣: هرکه بد بازي کند بد بازگردد عاقبت

هرکه بد بازي کند بد بازگردد عاقبت
ور کسي نيکو نشد بد بازگردد عاقبت
گرچه بي ساز است ساز مطرب عشاق ما
گر نوازد ساز ما با ساز گردد عاقبت
همدم جاميم و با ساقي حريفي مي کنيم
خوش بود گر همدمي دمساز گردد عاقبت
عاشقي گر پيش معشوقي نيازي مي کند
آن نياز عاشقان با ناز گردد عاقبت
هر که او در سايه فر هما مأوا گرفت
گرچه گنجشکي بود شهباز گردد عاقبت
عقل مخمور است و دردسر به رندان مي دهد
بي غمي ماند که او غماز گردد عاقبت
سيد از بنده تميزي گر کند صاحبدلي
در ميان عارفان ممتاز گردد عاقبت