شماره ١٢١: مستيم و خرابيم و گرفتار خرابات

مستيم و خرابيم و گرفتار خرابات
سرگشته درآن کوچه چو پرگار خرابات
هرکس پي کاري و حريفي و نديمي
ما را نبود کار به جز کار خرابات
سرحلقه رندان سراپرده عشقيم
هم صحبت ما خدمت خمار خرابات
از عقل مجو صورت ميخانه معني
از ما طلب اي يار تو اسرار خرابات
در زمزمه مطرب عشاق کلامم
حيران شده است بلبل گلزار خرابات
از غيرت آن شاهد سرمست يگانه
ديار نمي گنجد در دار خرابات
ايام به کام است و حريفان به مرادند
از بندگي سيد سردار خرابات