شماره ١١٩: در ديار تو غريبيم و هوادار غريب

در ديار تو غريبيم و هوادار غريب
خوش بود گر بنوازي صنما يار غريب
مخزن جمله اسرار خداوند دل است
دل به من ده که بگويم به تو اسرار غريب
گر غريبي برت آيد به کرم بنوازش
سخت کاريست غريبي مکن آزار غريب
ما دعا گوي غريبان جهانيم همه
در همه حال خدا باد نگهدار غريب
دردمنديم و به اميد دوا آمده ايم
تو طبيبي و دوا کن دل بيمار غريب
کار غربت چه اگر کار غريبي است ولي
خوش بود گرتو بسازي به کرم کار غريب
سيد ماست سر جمله غريبان جهان
که بسر وقت غريب آمده سردار غريب