شماره ١١٥: در محيط عشق ما گوهر طلب

در محيط عشق ما گوهر طلب
هفت دريا را بجو ديگر طلب
عود دل در مجمر سينه بسوز
آنچنان عودي در اين مجمر طلب
وصل آن محبوب بي همتاي ما
گرطلب داري از اين خوشتر طلب
جان باقي يابي از جانان خود
گر فنا گردي چو ياران در طلب
اين سرتو چون کلاه آن سر است
سربنه در پاي او آن سر طلب
جان چه جوئي حضرت جانان بجو
دل رها کن خدمت دلبر طلب
هرکجا جام مئي يابي بنوش
نعمت الله را در آن ساغر طلب