شماره ١٠٣: اي دل اسرار جان ما درياب

اي دل اسرار جان ما درياب
بگذر از خود بيا خدا درياب
شاهد غيب در شهادت بين
شاه در کسوت گدا درياب
موج و دريا و خلق و حق بنگر
يک مسما و اسم را درياب
جام وحدت به روي ساقي نوش
ذوق مي خوارگي ما درياب
رنج عشقش بکش شفا بشناس
درد دردش بخور دوا درياب
مطرب عشق ساز ما بنواخت
بشنو اي بي نوا نوا درياب
سايه و آفتاب را بنگر
سيد و بنده را بيا درياب