شماره ٩٤: خوش حضوري است بزم ما درياب

خوش حضوري است بزم ما درياب
هرچه مي بايدت بيا درياب
مي جام فنا چه مي نوشي
ذوق خمخانه بقا درياب
قدمي نه به خلوت درويش
پادشه همدم گدا درياب
در خرابات درد دردش نوش
زان شفا خانه اين دوا درياب
قطره و موج و بحر و جو آبند
عين ما را به عين ما درياب
رند مستي اگر طلب کاري
بر سر کوي او مرا درياب
نعمت الله را بدست آور
مظهر رحمت خدا درياب