شماره ٧٥: عين دريائيم و دريا عين ما

عين دريائيم و دريا عين ما
نيست ما را ابتدا و انتها
بر در ميخانه مست افتاده ايم
خانه ما خوش تر است از دو سرا
بي نوايان خوش نوائي يافتند
بي نوا شو، گر همي خواهي خدا
گفته مستانه ما را بخوان
عاشقانه خوش سرودي مي سرا
دردمنديم و دواي درد ماست
درد ما، هم درد ما باشد دوا
سر به پاي خم مي بنهاده ايم
بي حجاب اي عارف عاشق بيا
در طريقت خرقه اي پوشيده ايم
دست ما ودامن آل عبا
نعمت الله ساقي و ما رند مست
گو بيا ياري که دارد ذوق ما
در همه عالم به چشم ما ببين
سيدت آئينه گيتي نما