شماره ٦٩: موج و دريا آب باشد نزد ما

موج و دريا آب باشد نزد ما
لاجرم باشد حجاب ما ز ما
ما ز ما جويد چو ما باما بود
هرکه او با بحر ما شد آشنا
هرچه باشد درحدوث و در قدم
از خدا هرگز نمي باشد جدا
در عدم خوش خوش حضوري يافتيم
در فنا داريم جاويدان بقا
نور روي اوست در عالم ميان
بنگر اين آئينه نور خدا
جامع مجموع اسماي اله
مي نمايد صورت و معني بما
درد اگر داري دوا از خود بجو
زانکه درد تو بود عين دوا
عقل اگر خواهي برو جاي دگر
عشق اگر خواهي درآ در بزم ما
چون نوا از نعمت الله مي برند
نعمت الله کي بماند بينوا