بحر در جوش است و رو دارد به ما
گوهر دريا همي آرد به ما
گنج اسما حضرت سلطان عشق
يک بيک مجموع بشمارد به ما
ما امينيم و امانت آن اوست
هرچه او بسپرد و بسپارد به ما
کشت ما از خشکسالي ايمن است
رحمتش پيوسته مي بارد به ما
باز يارم باز ياري مي کند
تخم نيکي نيک مي کارد به ما
دارم اميدي که لطفش از کرم
مائي ما هيچ نگذارد به ما
خاطر موري زما آزرده نيست
سيد ما کي بيازارد به ما