شماره ٤٤: حضرت او را به او بينيم ما

حضرت او را به او بينيم ما
لاجرم او را نکو بينيم ما
آب چشم ما به هر سو رونهاد
غرق دريا سو به سو بينيم ما
غير او در آتش غيرت بسوخت
غير او چون نيست چون بينيم ما
عاشق و معشوق ماهر دو يکي است
رشته يکتو کي دو تو بينيم ما
احول است آنکس که يک بيند به دو
کي چو احول يک به دو بينيم ما
ديگران او را به نعمت ديده اند
نعمت الله را به او بينيم ما