شماره ١٤: يار من بي يار کي ماند مرا

يار من بي يار کي ماند مرا
خسته بي تيمار کي ماند مرا
گرچه بيمارم ولي دارم اميد
کو چنين بيمار، کي ماند مرا
شادمانم گرچه غم ها مي خورم
غم خورم غمخوار کي ماند مرا
من چنين مخمور و او مست و خراب
بر در خمار کي ماند مرا
کار بيکاري است کار عاشقان
عشق او بي کار کي ماند مرا
سر پر از سودايم و کيسه تهي
بر سر بازار کي ماند مرا
گر نباشد صدق من صديق وار
سيدم در غار کي ماند مرا