فلک تاسع است بر ز افلاک
کين فلکها بود درو چو مغاک
فلک ثامن است جاي بروج
واندرو آن هفت را دخول و خروج
فلک سابع آن کيوانست
که مر او را بسان ايوانست
فلک سادس است زواش را
که دهنده است دانش و هش را
فلک خامس آن بهرامست
آنکه در فعل و راي خودکامست
فلک رابع آن خورشيدست
که به ملک اندرآن چو جمشيدست
فلک ثالث آن ناهيدست
زهره کز نور او جهان شيدست
فلک ثاني آن تير آمد
آن عطارد که وي دبير آمد
فلک اول آن ماه آمد
که اثير اندر آن پناه آمد