در روح حيواني گويد

بعد ازان سالکان چو بشتابند
علم حق در حديث او يابند
زانکه با علم صورت و صفتست
فکرتش بيشتر ز معرفتست
در بهار ار نه عدل وي بودي
با گل و با گلاب کي بودي
عقل همچون بهار دلجويست
کاب فرزانگيش در جويست
بال برنا نشاط زن باشد
صبح اول دروغ زن باشد
شب برنايي از فطير بود
پير چون صبح مستطير بود
هست در خانقاه رباني
بر سر شارع مسلماني
از براي سرور سرو سهي
نه ز راه بدي ز روي بهي