زحمت آب و گل در اين عالم
رحمتش نام کرده فضل قدم
قدر شبهاي قدر از گل او
نور روز قيامت از دل او
حلقه حلقه ها به حلقه موي
شحنه شرعها به صفحه روي
راز حق پرده محارم او
نفس کل صورت مکارم او
عرش عشقش بر آسمان جلال
اصل و فرعش پر از فنون کمال
غرض کن ز حکم در ازل او
اول الفکر و آخرالعمل او
بوده اول به خلقت و صورت
و آمده آخر از پي دعوت
بوده در روضه حظيره انس
مادرش امر و دايه روح القدس
قد او هر که از مهي و بهي
سخره کردي به قد سرو سهي
لون او ماه را چو گل کردي
بوي او مشک را خجل کردي
حلق خلق از براي طوق فرش
خلق خلق نسيم خاک درش
فرش نو بار فرع او گشته
عرش مغلوب شرع او گشته
منتصب قد چو سرو آزاده
شمسه عقل آدمي زاده
صبح صادق چنو نديده به راه
آفتابي به زير گنبد ماه
شرع و دين چار طبع و شش سوي او
عقل و جان گوهر دو گيسوي او
هفده تا موي چون ستاره به باغ
و آن دگر سياه چون پر زاغ
اندران گيسوي سياه و سپيد
دوخته عقل کيسه هاي اميد
کرده همزاد با ازل نسبش
گشته همراز با ابد ادبش