شماره ١٥٧

چو مه رويان زنگاري شبستان
پس زرين تتق گشتند پنهان
عروس روز خون آلوده دامن
خرامان شد برين پيروز گلشن
خوش و خندان و عنبر بوي جمشيد
برون آمد چو صبح از مهد خورشيد
حرير چيني و مصري قلم خواست
رخ صبح از سواد شب بپيراست