رباعي

امشب که شبم به وصل تو مي گذرد،
دامي ز سر زلف خود، اي دام خرد،
بر روي هوا بگستران تا ناگاه
زاغ شب ازين سراچه بيرون نپرد
بوصف الحال خورشيد دل افروز
دو بيت آورد مطبوع و جگر سوز