غزل

باغ را رنگي و بويي ز بهارست امشب
بر ورقهاي چمن نقش و نگارست امشب
گلرخان چمن از دوش صبوحي زده اند
چشم نرگس ز چه در عين خمارست امشب
موي را شانه زد آن ماه مگر از سر شور
کآب پرچين و صبا غاليه بارست امشب
گر نه از حجله شب روي نمايد خورشيد
از چه مشاطه شب آينه دارست امشب
مگر آن ماه برين جمع گذر خواهد کرد
کز طبقهاي فلک نور نثارست امشب
شکر عود و شکر با هم بپرورد
بدين ابيات دود از جم برآورد: