قطعه

طاووس روز تا ز افق جلوه مي کند
شاها، هماي راي تو دولت شکار باد
اين روزگار و دايره لاجورد را
دايم به گرد نقطه چترت مدار باد
هر خلعت مراد که مي بخشد آسمان
از جامه خانه کرمت مستعار باد
خورشيدت از شمار غلامان درگه است
بر در ترا غلام چنين صد هزار باد
گر ماه برخلاف مرادت کند مدار
چون دست زهره پاي قمر در نگار باد
ماه قدح چو دور کند در سراي عيش
ناهيد خوش سراي ترا پرده دار باد
هر کس که در يمين تو چون تيغ راسخ است
دايم چو خاتم تو به زر در يسار باد
تا هست کرد اين مدر افلاک را مدار
دور تو چون مدار فلک برقرار باد
بي گرد فتنه دامن آخر زمان بچين
وصل قباي دولت اين روزگار باد
با اينکه نيست مثل من امروز بلبلي
چون من بهار مدح ترا صد هزار باد