شماره ١٥٤

اي وزيري که گر ز کلک تو ابر
داشتي مايه در چکانيدي
گر عيال کف تو گشتي آز
از گداييش وارهانيدي
بر تو گر نيستي مدار جهان
چرخ گرد جهان نگرديدي
دوش گفتند درد پايي هست
خواجه را کاش بنده نشنيدي
درد چشمش اگر امان دادي
آمدي پاي خواجه بوسيدي
به سرو ديده آمدي پيشت
ديده بر پاي خواجه ماليدي
ديده خويش را دوا کردي
درد پايش به ديده برچيدي