شماره ١٣٢

اي صاحبي که از شرف مدح ذات تو
هر دم چو آفتاب ز موج سما روم
چون جمله اهل فضل ز جود تو شاکرند
پس من شکسته دل ز جنابت چرا روم
يا داد من بده به طريقي که ديده ام
يا ره به من نماي بگو تا کجا روم
هر کس رضاي خويش کند حاصل از کفت
آخر روا مدار که من بي رضا روم
واجب چنان کند بدين آب و اين قبول
يکبارگي به . . . وا روم