پناه زمره اسلام تاج دولت و دين
            زهي خرد ز وجود تو کسب کرده کمال
         
        
            ز طيب خلق تو باشد دماغ عقل سليم
            ز حسن راي تو يابد عروس ملک جمال
         
        
            خدايگانا داني که بنده سلمان را
            جناب توست درين مملکت مآب و مآل
         
        
            سه هفته شد که ز سرما و برف در تبريز
            به جز تردد خاطر تردد است محال
         
        
            هزار بار به عزم درت کمر بستم
            وليکنم يخ و سرما نمي دهند مجال
         
        
            بدانچه تا نکني حمل بر کسالت من
            ضرورت است مرا بر تو عرض صورت حال
         
        
            هميشه تا بود اقبال و مملکت بادا
            در تو قبله ملک و مقبل اقبال