شماره ١٠٥

آنکه از کبر، يک وجب مي ديد
از سر خويش تا به افسر هور
وانکه مي گفت شير معرکه ام
دولت شاه ساخت او را کور
قوت الظهر پشت او شکست
قرة العين کرد چشمش کور
تا بداني که با سعادت و بخت
بر نيايد کسي به مردي و زور