شاها وزرايي که امينان اميرند
بي وجه مرا در پي خود چند دوانند
بودند بران عزم که مرسوم رهي را
امسال نرانند و کنون نيز برآنند
هر کيسه که من بر کرمت دوخته بودم
يک يک بدر ديدند و شب و روز درآنند
نه خلق پسندد نه خدا کانچه خداوند
بخشد به دعاگو دگران باز ستانند
چون قاعده رسم مرا شاه نهادست
برداشتن رسم تو ايشان نتوانند
موقوف رسانيدن پروانه عالي است
وجه من و يک جو نرسد تا نرسانند
ماننده آبي است که در راه بماند
مرسوم دعاگوي بفرما که برانند
در دولت شاهي ابدالدهر بماني
تا دولت و شاهي ابدالدهر بمانند