کريما گوش کن گفتار نغزم
که چون من نغز گفتاري نباشد
سؤالي مي کنم فرما جوابي
کزين پيسي وزان عاري نباشد
فقيري را که در بغداد سي کس
بود نانخوار و غمخواري نباشد
نهال مکرمت بر کس نبخشد
به صدر دولتش باري نباشد
سخن باشد متاع او و وانگه
متاعش را خريداري نباشد
به ناچارش ببايد رفت از اينجا
چو غير از رفتنش چاري نباشد
سوالي ديگرم هست از خداوند
بگويم گر دل آزاري نباشد
روا باشد که در ديوان سلطان
مرا مرسوم و ادراري نباشد؟
چرا بايد که در اوراق احسان
بنام بنده ديناري نباشد