شاها مرا به اسبي موعود کرده بودي
در قول پادشاهان قيلي مگر نباشد
اسبي سياه پيرم دادند و من برآنم
کاندر جهان سياهي زان پيرتر نباشد
آن اسب باز دادم تا ديگري ستانم
بر صورتي که کس را زان سر خبر نباشد
اسب سياه تا رفت رنگي دگر نيامد
آري پس از سياهي رنگي دگر نباشد