شماره ٣٤

ايا سحاب نوالي که ابر دريا دل
به هاي هاي ز دست تو بارها بگريست
به هر کجا که کني روي فتح پيشرو است
که پشت فتح به روي مبارک تو قويست
خدايگانا من بنده قديم توام
به حال بنده ازين بيش بايدت نگريست
کسي که در ورق بخشش تو ثابت نيست
سه چار سال پياپي به غير سلمان کيست؟
ز ذل فاقد و از طعن مردمان هر دم
مرا بدار به نوعي که خوش توانم زيست
وظيفه اي که ازين پيش داشتم آن نيز
نمي دهند ازين پس وظيفه من چيست؟
زياده باد هزاران عطيه کبري
شمار عمر تو و هر عطيه اي صد و بيست