اي دل! امروز تو را روز مبارک بادست
که جهان خرم و سلطان جهان، دلشاد است
خوش برآ، چون خط دلدار، که در دور قمر
همه اسباب خوشي، دست فراهم دادست
هر پريشاني، و تشويش که جمع آمده بود
لله الحمد، که چون زلف بتان بر بادست
آمد از روضه فردوس «مبارک بادي »
مژده اي داد و جهان پرز «مبارک بادست »
مي دمد باد طرب، دور بقا مي گذرد
ساقيا! باده که دوران بقا بربادست
دامن عمر به غفلت مده از کف، که تو را
دامن عمر ز کف رفته نيايد با دست
راست شد چون الف از صحبت اين قرة عين
پشت کوژ فلک پير، که مادرزادست
ياد داراي فلک اين دور سعادت که تو را!
اين چنين دور عجب دارم اگرخود يادست!
اي نهال چمن مملکت امروز ببال!
که گل سلطنت از باد خزان آزادست
باد باقي تن و جانش که زد آب و گل او
چار ديوار بقا، تا به ابد آبادست