موسي عليه السلام درويشي را ديد از برهنگي به ريگ اندر شده. گفت: يا موسي دعا کن تا خداي عزوجل مرا کفافي دهد که از بيطاقتي بجان آمدم. موسي عليه السلام دعا کرد و برفت.
پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مراو را ديد گرفتار و خلقي انبوه بر او گرد آمده. گفت: اين چه حالتست؟ گفتند: خمر خورده است و عربده کرده و کسي را کشته اکنون قصاصش ميکنند