شماره ٦١

هر چيز کزان بتر نباشد
از مصلحتي به در نباشد
شري که به خير باز گردد
آن خير بود که شر نباشد
احوال برادرم شنيدي
في الجمله تو را خبر نباشد
خرماي به طرح داده بودند
جرم بد از اين بتر نباشد
اطفال و کسان و هم رفيقان
خرما بخورند و زر نباشد
آنگه چه محصلي فرستي
ترکي که ازو بتر نباشد
چندان بزنندش اي خداوند
کز خانه رهش به در نباشد
خرماي به طرح اگر ببخشد
از اهل کرم هدر نباشد
تا وقت صبر بود کرديم
ديگر چه کنيم اگر نباشد
آيين وفا و مهرباني
در شهر شما مگر نباشد
در فارس چنين نمک نديدم
در مصر چنين شکر نباشد
هر شب برود ز چشم سعدي
صد قطره که جز گهر نباشد
ما از سر مهر با تو گفتيم
باشد که کسي خبر نباشد