نصيحت

اي دل به کام خويش جهان را تو ديده گير
در وي هزار سال چو نوح آرميده گير
بستان و باغ ساخته و اندران بسي
ايوان و قصر سر به فلک بر کشيده گير
هر گنچ و هر خزانه که شاهان نهاده اند
آن گنج و آن خزانه به چنگ آوريده گير
با دوستان مشفق و ياران مهربان
بنشسته و شراب مروق کشيده گير
هر بنده اي که هست به بلغار و هند و روم
آن بنده را به سيم و زر خود خريده گير
هر ماهرو که هست در ايام روزگار
آن را به ناز در بر خود آرميده گير
هر نعمتي که هست به عالم تو خورده دان
هر لذتي که هست سراسر چشيده گير
چون پادشاه عدل ابر تخت سلطنت
صد جامه حرير به دولت دريده گير
آواز رود و بربط و ناي و سرود و چنگ
وين طنطنه که مي شنوي هم شنيده گير
چندين هزار اطلس و زربفت قيمتي
پوشيده در تنعم و آنگه دريده گير
در آرزوي آب حياتي تو هر زمان
مانند خضر گرد جهان در دويده گير
تو هم چو عنکبوتي و حال جهان مگس
چون عنکبوت گرد مگس بر تنيده گير
گيرم تو را که مال ز قارون فزون شود
عمرت به عمر نوح پيمبر رسيده گير
روز پسين چه سود بجز آه و حسرتت
صد بار پشت دست به دندان گزيده گير
سعدي تو نيز ازين قفس تنگناي دهر
روزي قفس بريده و مرغش پريده گير