وله في مدح اتابک مظفرالدين سلجوقشاه

چه نيکبخت کساني که اهل شيرازند
که زير بال هماي بلندپروازند
به روزگار همايون خسرو عادل
که گرگ و ميش به توفيق او هم آوازند
مظفرالدين سلجوقشاه کز عدلش
روان تکله و بوبکر سعد مي نازند
خداي را به تو خلق نعمتيست چنان
کز او به شکر دگر نعمتش نپردازند
سزاي خصم تو گيتي دهد که سنگ خلاف
از آسمان به سر خويشتن بيندازند
بلاغت يد بيضاي موسي عمران
به کيد سحر چه ماند که ساحران سازند؟
دعاي صالح و صادق رقيب جان تو باد
که اهل پارس به صدق و صلاح ممتازند