پيمان شکن (ابوعطا)

تصنيف آهنگ: روح الله خالقي

بند اول:

شود آيا که نسيم بهاري
گويد آن خرمن گل را ز ياري؟
دل ديوانه از کف برون شد
خبر از حال دل من چه داري؟
دارم شبي، چون موي تو، بي روي تو اي گل
کرده پريشانم پريشان موي تو اي گل
روزي که دادم جان و دل در راه تو از کف دردا نبودم باخبر از خوي تو اي گل
آخر روا نيست اي يار جاني
با مهربانان نامهرباني

بند دوم:

يک شب از حسرت رويت نخفتم
آتش عشق تو در دل نهفتم
گرچه ترک من مسکين بگفتي
مردم و راز تو با کس نگفتم
تا کي عتاب و سرکشي اي مه کني با من
تا کي ز دست من کشي اي تازه گل دامن
گفتي نميداند رهي، رسم وفاداري تو بي وفايي اي بت پيمان شکن، يا من
آخر روا نيست اي يار جاني
با مهربانان نامهرباني